امير علي نفس مامان و بابا

پسر گلم من برای از پوشک گرفتنت مدام منتظر یک نشونه ام که بدونم آمادگی داری ولی هیچچچچچچچ دیروز که پوشکتو عوض کردم گفتی مامان پوشکم نکن فقط شورت پام کن .....پوشک خوب نیست منم خوشحــــــــــــــــــال ....گفتم بلخره بیزار شد از پوشک بعد بردمت دستشویی یه کوچولو جیش کردی و کلی تشویقت کردم و گفتم هر وقت دستشویی داشتی بگی مامان تو هم گفتی باشه ... چشمت روز بد نبینه ظهر وسط غذا خوردن داشتم به بابا توضیح میدادم که نخواستی پوشک بشی و الانم فقط شورت پاته که بابا گفت پوشک نداره جیش نکنه و این حرفا ....میگفت براش شورت آموزشی بخر و در حین حرف زدن چشمش هم به شما بود.... که یهو گفت این که داره پی پی میکنه دیگه هیچی بابا به سرعت نور بردت گذاشت ت...

اینم یه سری عکس از نمک مادر این عکس آتلیه ای که روز 2 شهریور 94 ازت گرفتم....ببین چقدر خوشگلی... اصلا نمی خندیدی موقع عکس گرفتن....بهت میگفتیم بخند میگفتی باشه ولی نمی خندیدی.... اینم تنها عکس خندانت بود که برای چاپ انتخاب کردم. پارک خیابون فرهنگ... این تی شرت شلوارک عکس بالا و شومیز و کلاه عکس پایین رو برات تازه گرفتم... عاشق لباس خریدنم برات از وقتی خاله تبلت گرفت به بازی های آندروید معتاد شدی و مدام میخواستی با گوشی هر کسی بازی کنی و این خیلی منو ناراحت میکرد....تصمیم گرفتم ترکت بدم و تا حد زیادی هم موفق شدم... به مامانا و خاله گفتم صبحا تبلت رو از چشمت دور کنن و اگر سراغ گرفتی بگن شکسته.....